منوی برگه ها
منوی دسته ها

تاریخچه روان شناسی صنعتی و سازمانی

old fashioned

این روزها، سازمان ها نقش و جایگاه برجسته­ای در بستر فرهنگی و اجتماعیِ جوامع پیدا کرده اند. بسیاری از فعّالیّت های اساسی و حیاتی مربوط به زندگی مردم، در سازمان ها انجام می گیرند، و زندگی، بدون وجود سازمان های گوناگونِ آموزشی، صنعتی، بازرگانی، خدماتی، سیاسی، نظامی و غیره تقریباً، مقدور نیست! با وجود این، دستیابی به موفّقیّت و پیشرفت همه جانبه هم راستا با  تأمین رفاه و آسایش افراد،  به صرفِ وجود سازمان ها تحقّق نمی یابد، بلکه، این امر مستلزم کارآمدی و اثر بخشی سازمان ها خواهد بود .

برای اینکه یک سازمان به طور اثربخشی عمل کند باید کار کلّی خود را به مشاغل گوناگون تقسیم نماید. مشاغل در الزامات خود با هم تفاوت دارند و مردم نیز (که عهده دار این مشاغل می شوند) در استعدادها، توانایی ها و رغبتهای خود و  چه بسا، ابعاد بسیارِ دیگری، با هم متفاوتند. با توجّه به چنین تنوّعی در مردم و مشاغل، برنامه هایی برای استفاده­ ی کارآمد از سرمایه ی انسانی ضرورت پیدا می کند. در حقیقت  این تفاوت، به چالش برانگیز بودن ماهیّت کار مدیران اشاره می کند و از سوی دیگر، کارکنان را با فشار زیادی برای رقابت با یکدیگر در اکتساب و نگهداری توانمندی های متناسب با شغلشان مواجه هستند.

روان شناسی صنعتی و سازمانی چگونه شکل گرفت؟

در سال 1910، روان شناسی صنعتی به عنوان یکی از گرایش های تخصصی علم روان شناسی درآمد. «والتر دیل اسکات»، «فردیک تیلور» و «هوگومونستربرگ» سه نفر از کسانی بودند که در شکل گیری این جنبش به عنوان مؤسس تاثیرگذار بودند. فعالیت پژوهشی آن ها مستقل از یکدیگر بود.

«والتر دیل اسکات»، استاد دانشگاه نورث وسترن نظریه روان شناسی تبلیغات را گسترش داد.

«فردیک تیلور» 4 اصل را معرفی کرد که عبارتند از:

 1- طراحی علمی روش های کار در جهت افزایش کارآیی

2- انتخاب بهترین کارگران و آموزش روش های جدید به آنان

3- ایجاد روحیه تعاون بین مدیران و کارگران

4- تقسیم مسئولیت طراحی و اجرای کار بین مدیریت و کارگران

«هوگومونستربرگ»، روان شناس آلمانی معتقد بود که در صنعت می توان از روان شناسی برای شناخت و اندازه گیری ویژگی ها و تفاوت های فردی کمک گرفت.

مهم ترین دستاوردهای وی عبارت بودند از:

1-  طراحی آزمون ها جهت سنجش تفاوت استعدادها و توانایی های افراد و همچنین گزینشِ مناسب ترین افراد

2- علمی تر کردن ِ مدیریت

3- چگونگی تعیین شرایط جسمی، فکری و عاطفی مورد نیاز برای انجام دادن یک کار

دو واقعه ی تاریخی که در گسترش و رشد روان شناسی صنعتی و سازمانی تاثیر بسزایی داشتند جنگ جهانی اول و دوم بود.

 در جنگ جهانی اول، «رابرت یرکز» رئیس انجمن روان شناسی امریکا به ارتش پیشنهاد کرد که از آزمون های روان شناختی برای سنجش توانایی های ذهنی سربازان جدید استفاده کنند و در نتیجه با تعیین ملاک هایی مشخص شود که افراد در چه شغل نظامی مناسبی گمارده شوند.

در این روند، آزمون «آلفای ارتش» ساخته شد. بعد از آن آزمون «بتای ارتش» برای سربازان بی سواد، که یک آزمون هوش غیرکلامی بود تنظیم شد.

پس از پایان جنگ جهانی اول، برای اولین بار بخش منابع انسانی در شرکت ها و سازمان ها گنجانده شد و بیشتر تحقیقات سازمانی بر ساخت آزمون ها تاکید داشتند و کارکنان در محیط کارشان مورد مطالعه و آزمون قرار می گرفتند.

مهم ترینِ این پژوهش ها، مطالعات هاوتورن بود.

در این تحقیق محققان، نور محیطی کارکنان را تغییر می دادند، سپس عملکرد آن ها را اندازه گیری می کردند. نتایج نشان داد که کاهش یا افزایش نور در میزان عملکرد گروه آزمایش و کنترل تاثیری نداشت. و با هرگونه تغییر در میزان نور، عملکرد کارکنان همچنان افزایش یافت. در اثر این نتایج برخی محققان چنین پنداشتند که رمز افزایش تولید، تلقی کارکنان به عنوان «انسان» می باشد. این پژوهش، افزایش تمایل پژوهشگران به مطالعه ابعاد رفتار کارکنان در سازمان ها را منجر شد.

از جمله خدمات روان شناسی صنعتی و سازمانی در جنگ جهانی دوم، تنظیم آزمون «طبقه بندی عمومی ارتش» می باشد. بر این اساس نیرو های نظامی بر اساس توانایی هایشان برای یادگیری وظایف تقسیم بندی می شدند. همچنین روان شناسان سازمانی «آزمون های استرس موقعیتی» را به منظور انتخاب و آموزش افراد برای کار در  واحدهای جاسوسی ارتش طراحی کردند.

قبل از جنگ جهانی دوم، انجمن روان شناسی آمریکا توجه خود را به روان شناسی کاربردی محدود کرده بود و تلاش های روان شناسی صنعتی و سازمانی را برای اجرای بخشی از رسالت رشته ای که غیر عملی تلقی می شد، رد کردند. با وجود این، در نتیجه ی جنگ، انجمن روان شناسی آمریکا درهای خود را به روی روان شناسی کاربردی گشود و در سال 1964، شعبه ی چهاردهم آن با نام شعبه ی روان صنعتی شکل گرفت. هر دو جنگ جهانی با راهی متفاوت تاثیرات به سزایی در رشد و شکوفایی روان شناسی صنعتی اشته اند. جنگ جهانی اول کمک کرد به عنوان یک حرفه شکل بگیرد و مقبولیت اجتماعی بیاید. جنگ جهانی دوم به آن کمک کرد تا گسترش یابد و خود را تصحیح کند.

در پایان در سال 1970 روان شناسی صنعتی، شعبه ی چهاردهم انجمن روان شناسی آمریکا، نامش را به روان شناسی صنعتی و سازمانی تغییر داد.

 ورود روان شناسی صنعتی و سازمانی به ایران

 «روان شناسی صنعتی و سازمانی» که یکی از  گرایش های رشته­ ی روان شناسی می باشد از سال 1383 ، برای اوّلین بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در دانشگاه های کشور و در مقطع تحصیلات تکمیلی (کارشناسی ارشد) شروع به گسترش دانشگاهی کرده است. این رشته به همّت دکتر حسین شکرکن – پدر روان شناسی صنعتی و سازمانی ایران – بسط و توسعه یافته  و امروز، تنها، در دو دانشگاه شهید چمران اهواز و اصفهان، دوره­ های آکادمیک تربیّت و پرورش کارشناسان ارشد روان شناسی صنعتی و سازمانی دایر می باشند. در نتیجه، دیری نگذشته است که این امکان برای سازمان ها و شرکت های کشورمان فراهم شده است، تا همسو با کشورهای توسعه یافته، ضمن به کار گرفتن این روان شناسانِ  آموزش دیده در دانشگاه های معتبر کشور، با تخصّص روان شناسی صنعتی و سازمانی، در راستای هر چه کارآمدتر ساختن وضعیّت نیروی کار خود  اقدام نموده و مسیر رشد و ترّقی سازمان خود را، هرچه هموارتر بپیمایند.

ما نیز در کلینیک ویرا، ضمن دعوت از  اساتید و متخصّصین حیطه­ ی مذکور، شرایط را به گونه ای فراهم ساختیم تا نه تنها به ارائه­ ی خدمات روان شناختی در سطح فردی بلکه حتّی در سطوح گسترده­ تر از جمله، سازمان­ها مبادرت ورزیم تا به این ترتیب در همه­ ی ابعاد زندگیِ شما عزیزان، همراه و مشاورتان باشیم.