چگونه طلاق را پیش بینی کنیم؟-بخش سوم
دومین نشانه : چهار مهاجم
آغاز خشونت بار دارا، زنگ خطری است درباره وجود مشکلات جدی او و الیور. اکنون با روشن شدن بحث آنان ، به مشخص کردن انواع ویژه تعاملات منفی ادامه میدهم. انواع معین منفی گرایی، اگر اجازه انتشار بیابند، برای روابط انسانی بسیار مرگبار خواهند بود. از این رو آنها را چهار مهاجم می نامم. این چهار مهاجم معمولاً با شیوه های زیر به قلب زندگی زناشویی می تازند : ایراد گیری ، بی احترامی ، حالت تدافعی و کشیدن دیوار سنگی و در خود فرو رفتن.
-
مهاجم اول: ایراد گیری
همیشه گلایه هایی از کسی که با او زندگی می کنید دارید. اما یک دنیا تفاوت میان گلایه و ایرادگیری وجود دارد. گلایه فقط دربارۀ یک عمل خاص از سوی همسر شماست.ایراد گیری همه جانبه تر است و با بیان منفی درباره شریک زندگی شما همراه است. به عنوان مثال این دو نحوة بیان را مقایسه کنید:
«واقعاً از این که دیشب کف آشپز خانه را تمیز نکردی ناراحت شدم. قراربود به نوبت این کار را بکنیم»، این بیان یک گلایه است.
«چرا این قدر فراموشکاری؟ متنفرم از این که باید وقتی نوبت توست ، کف آشپز خانه را من تمیز کنم ، خیلی بی ملاحظه ای»، این نحوة بیان با سرزنش و ترور شخصیت همراه است.
به این دستو العمل توجه کنید: برای آنکه هرگلایه ای را به ایراد گیری مبدل سازید فقط کافیست این سیاست را در پیش بگیرید:« چه ایراد ها و نقاط ضعفی داری ؟»
معمولاً آغاز خشونت بار، به شکل ایراد گیری است ، وقتی دارا شروع به سخن می کند گلایه به سرعت به ایراد گیری تبدیل می شود. دوباره به آنچه او گفته است توجه کنید:
دارا : منظورم این است که دوست دارم این موضوع حل شود اما امیدی ندارم(گلایه ساده) یعنی سعی کرده ام فهرستی تهیه کنم و فایده نداشت. سعی کردم به خودت واگذار کنم و در طول یک ماه هیچ کاری انجام ندادی ( ایرادگیری)، او تلویحا مشکل را به گردن او می اندازد. حتی اگر چنین باشد ، سرزنش او مشکل را شدید تر میکند.
به مثالهای دیگر که تفاوت میان گلایه و ایرادگیری را نشان می دهد ، توجه کنید.
گلایه: ماشین بنزین ندارد تو که گفتی بنزین میزنی پس چرا نزدی ؟
ایرادگیری: چرا هیچ وقت چیزی یادت نمی ماند ؟ هزار بار گفتم باک بنزین را پر کن، باز هم نکردی!
گلایه : باید قبل از آنکه کسی را برای شام دعوت کنی به من می گفتی. میخواستم امشب با تو تنها باشم
ایرادگیری: چرا به دوستانت بیش از من اهمیت میدهی ؟ من همیشه در آخر فهرست تو قرار دارم. فکر میکردم امشب شام را با تو تنها خواهم بود.
گلایه: باید قبلاً به من می گفتی که خسته تر از آن هستی که با من باشی. الان واقعا احساس سرخوردگی ونا امیدی می کنم.
ایراد گیری: چرا همیشه این قدر خود خواهی ؟ واقعاً شرم آور است که با من این طور رفتار کردی. باید قبلاً به من میگفتی خسته تر از آن هستی که با من باشی.
اگر انعکاس هایی از خود یا همسرتان در این ایراد گیری ها می شنوید، یکی از هزاران نفرید. نخستین مهاجم در روابط بسیار رایج است بنابر این اگر دریافتید که شما و همسرتان از یک دیگر عیب جویی می کنید ، تصور نکنید در دادگاه خانواده هستید. مشکل ایراد گیری این است که وقتی فراگیر می-شود، راه را برای مهاجمان مرگ آورتر همواره می سازد.
-
مهاجم دوم : بی احترامی
دارا ایراد گرفتن به الیور را متوقف نکرد. به زودی نیش وکنایه آغاز شد. وقتی الیور پیشنهاد کرد که فهرست کارهای روز مره او را روی در یخچال نصب کنند تا به او یاد آوری شود ، دارا گفت:«واقعاً فکر میکنی این فهرست را رعایت کنی ؟ » سپس الیور گفت وقتی به خانه می رسد پیش از آغاز کارهای موظف، به مدت 15 دقیقه استراحت نیاز دارد. دارا از او پرسید : «خیال میکنی اگر 15 دقیق تنهایت بگذارم ، با شوق از جایت بلند میشوی و کاری انجام میدهی ؟» الیور گفت : «شاید! امتحان نکردیم، کردیم ؟» در این لحظه ، دارا فرصت داشت از سرسختی خود بکاهد ، اما در عوض دوباره طعنه و تمسخر را ادامه داد. «به نظرم خیلی بهت خوش خواهد گذشت که بیایی خانه و دراز بکشی یا در حمام غیبت بزنه «سپس با لحن مبارزه جویانه اضافه کرد : «پس فکر میکنی راه علاج این است که پانزده دقیقه به تو وقت بدهیم ؟ »
این گوشه وکنایه و منفی بافی، نوعی بی احترامی است. همچنین است ناسزا گویی ، پشت چشم نازک کردن ، پوزخند زدن، تمسخر کردن و شوخیهای گزنده. اهانت ـ بدترین مهاجم ـ در هر یک از این شکلها باشد، روابط را مسموم می سازد زیرا نفرت را منتقل می¬کند. وقتی شریک زندگی پیام می¬دهد که از همسرش نفرت دارد، حل مشکل تقریباً غیر ممکن است.بی تردید، اهانت کردن به جای رفع اختلاف به تعارض بیشتر می انجامد.
پیتر، مدیر یک فروشگاه کفش، در اهانت کردن استاد بود، دست کم در رابطه با همسرش. توجه کنید وقتی با همسرش سینتیا درباره دیدگاه های کاملاً متفاوت خود درباره خرج کردن بحث می کند چه روی می دهد. پیتر میگوید : فقط نگاهی به تفاوت وسیله نقلیه و لباس های ما بکن به نظرم اطلاعات کاملی درباره ما و ارزش های ما می دهند. به خاطر ماشین، حسابی پیاده شدیم و اصلاً خودت را برای شستن آن به زحمت نمی اندازی. خیلی زننده است. پیتر صرفاً به تفاوتهای خرج کردن اشاره نمی کند. او همسرش را به دلیل یک ضعف اخلاقی ـ لوس بودن ـ سرزنش می کند.
سینتیا پاسخ میدهد که به دلایل جسمانی یرایش مشکل است که ماشینش را خودش بشوید. پیتر، توضیحات او را نادیده می¬گیرد و به مباحث اخلاقی ادامه می¬دهد. «من به وانتم رسیدگی میکنم اگر تو هم این کار را بکنی دوامش بیشتر میشود. من مثل تو نیستم که فکر میکنی میرم یکی دیگه میخرم».
سینتیا باز هم به امید آن که پیتر را بر سر لطف آورد می گوید : «اگر کمکم کنی که ماشینم را بشورم ، متشکر خواهم شد». اما پیتر به جای آن که از این فرصت برای مصالحه استفاده کند، خواهان مشاجره است.
«چند بار در شستن وانتم به من کمک کردی ؟» سینتیا دوباره برای آشتی تلاش میکند، « اگر کمکم کنی من هم به تو کمک میکنم.»
اما هدف پیتر حل مشکل نیست بلکه میخواهی سینتیا را توبیخ کند : «جواب من این نبود. چند بار به من کمک کردی ؟» سینتیا میگوید : «هیچ وقت».
پیتر میگوید : «دیدی؟ همین جاست که فکر میکنم مسئولیت پذیری نا چیزی داری مثل این است که پدرت برایت خانه ای بخرد و انتظار داشته باشی دیوارهای آن را برایت رنگ بزند.»
سینتیا : « اگر همیشه کمکت کنم که ماشین را بشوری تو هم همیشه به من کمک میکنی ؟»
پیتر با پوزخند میگویید : « مطمئن نیستم که از تو بخواهم کمکم کنی.»
سینتیا میگوید : «بسیار خوب. بلاخره در شستن ماشینم به من کمک میکنی ؟»
پیتر میگوید : «هر وقت بتوانم کمکت میکنم ، من که همه زندگی تو را ضمانت نکرده ام ، ازم شکایت می کنی» و دوباره می خندد.
توجه به این مباحثات روشن می سازد که هدف اصلی پیتر، تحقیر همسرش است. اهانت های او به شکل مباحث اخلاقی ظاهر می شود به ویژه وقتی می گویید: «به نظر من این کار اطلاعات کاملی درباره ما و ارزش های ما می دهد» یا «من مثل تو نیستم که فکر میکنی میرم یکی دیگه میخرم».
زوج هایی که یکدیگر را تحقیر میکنند بیشتر از افراد دیگر به بیماری ها عفونی ( سرما خوردگی، آنفولانزا و مانند آن ) مبتلا می شوند. بی احترامی با افکار منفی مزمن درباره شریک زندگی، تشدید می شود. اگر اختلافاتتان رفع نشود، احتمال وجود افکار منفی در شما بیشتر می شود. بی تردید، نخستین بار که پیتر و سینتیا درباره پول بحث کردند، پیتر به این اندازه بی احترامی نکرده است. احتمالا یک گلایه ساده داشته است که مثلاً ( به عقیده من خودت باید ماشینت را بشوری. اگر همیشه کس دیگری این کار را بکند خیلی گران تمام می شود). اما این اختلاف نظر حل نشده و گلایه های پیتر به ایرادگیری های فراگیری از این قبیل تبدیل شده است : « همیشه ولخرجی میکنی» و وقتی این روند ادامه یافته، پیتر روز به روز بیشتر احساس نفرت و بیزاری از سینتیا کرده است ، تغییری که در سخنان او در میان مشاجره، تأثیر گذار است.
ستیزه جویی، خویشاوند نزدیک بی احترامی، نیز برای روابط بسیار مرگبار است. ستیزه جویی نوعی خشم تهاجمی است زیرا شامل تهدید یا تحریک است. وقتی خانمی گلایه دارد که شوهرش به موقع برای شام از محل کار به خانه نمی آید، یک پاسخ ستیزه جویانه ممکن است این باشد: «می خواهی چه کار کنی ؟ ازم شکایت کنی ؟» تصور می کند که دارد شوخی می کند، اما در واقع ستیزه جویی می کند.
-
مهاجم سوم : حالت تدافعی
با توجه به رفتار نا خوشایند پیتر، شگفت آور نیست که سینتیا حالت دفاعی به خود بگیرد. او اشاره می کند ماشین را به اندازه ای که پیتر تصور میکند نمی شوید. اما توضیح میدهد که از نظر جسمانی نسبت به پیتر برایش مشکل تر است که خودش ماشینش را بشویید.
هر چند دفاع سینتیا از خودش قابل درک است، تحقیقات نشان می دهد که این رویکرد به ندرت اثر مطلوب دارد. همسری که تهاجم آورده عقب نشینی یا معذرت خواهی نمی کند. زیرا حالت دفاعی در واقع راهی است برای سرزنش همسرتان. در واقع می گویید : «مشکل من نیستم تو هستی». حالت دفاعی، تعارض را تشدید میکند و به همین سبب بسیار مرگبار است. وقتی سینتیا به پیتر می گوید که شستن ماشین برایم چه قدر مشکل است، پیتر میگویید: « آهان، حالا فهمیدم!» او دلیل سینتیا را نا دیده میگیرد ـ حتی آن را تأیید هم نمی کند. او موضوع اخلاقی را ادامه میدهد و چگونگی مراقبت خود را از ماشین توضیح میدهد و تلویحاً اشاره می کند که چون سینتیا این کار ها را نمی کند لوس است. سینتیا ـ مانند ازدواجش ـ موفق نیست.
ایراد گیری، بی احترامی و حالت تدافعی همیشه به شیوه مشخص تاخت و تاز نمی کنند. اگر زوجها مانعی بر سر راه آنها نگذارنند مانند نیروی تازه نفس دست به دست یکدیگر می دهند. این مطلب را در قضیه ای مثل مشاجره دارا و الیور درباره نظافت منزل می بینید. هرچند به نظر می آید دنبال راه حل اند، رفتار دارا به صور مداوم اهانت آمیز تر میشود در قالب پرسش از الیور او را به استهزا می گیرد و هر طرحی که الیور می دهد نابود می کند. هرچه الیور بیشتر دفاع می کند ، دارا بیشتر حمله می برد. زبان بدن او نشانه تحقیر را ارسال می کند. به نرمی سخن می گوید، آرنجهای خود را به میز تکیه داده و چانه اش را یه انگشت های درهم فرو رفته تکیه داده است. مانند یک حقوقدان یا قاضی برجسته با پرسشهایش او را به رگبار بسته تا شاهد از پا درامدن او باشد.
دارا : بسیار خوب ، فکر می کنی راه حل قطعی این است که پانزده دقیقه به تو وقت بدهم ؟ (با پوزخند )
الیور: نه این راه حل را قطعی نمیدانم. فکر کنم باید با نوشتن فهرست وظایف هفتگی ترکیب شود. چرا این فهرست را به تقویم دیواری نسب نکنیم ؟ بله ، به این ترتیب آنها را بلافاصله و در مکان و زمان مناسب می بینیم.
دارا : مثل همان که روی دفترچه یاداشت نوشتم و انجام ندادی ؟ ( با تمسخر او، بی احترامی بیشتر ) الیور : من همیشه وقت نمی کنم در طول روز به دفتر چه یاداشت نگاه کنم (حالت دفاعی )
دارا : آن وقت فکر میکنی به تقویم دیواری نگاه می کنی ؟
الیور : در هر لحظه که سرعت لازم نداشتم، باید از من بپرسی اما وقتی این طور می شود، تو نمیپرسی بلکه دستور میدهی ( این کارو کردی ، اون کارو نکردی ) به جای اینکه بگی ( آیا دلیلی هست که این کارو انجام ندادی ؟) مثلاً وقتی تمام شب بیدار ماندم و خلاصه سوابق تحصیلی و شغلی تورا نوشتم.چیزهایی مثل این همیشه وجود دارد ولی تو اصلاً آنها را به حساب نمی آوری ( حالت دفاعی )
دارا : و من کارهای غافلگیر کننده مثل این هیچ وقت برا تو انجام ندادم؟ ( حالت دفاعی )
الیور :نه ، تو انجام ندادی… فکر می کنم نیاز به کمی استراحت داری
دارا : (با کنایه ) آهان. بسیار خوب ، به اندازه ای مشکل را حل کردیم!
روشن است که دارا و الیور به لطف غلبه ایراد گیری ، اهانت و حالت تدافعی هیچ مشکلی را حل نکرده اند.
-
مهاجم چهارم : کشیدن دیوار سنگی و در خود فرو رفتن.
در ازدواجهایی مانند دارا و الیور که بحث با خشونت آغاز میشود ایراد گیری واهانت به حالت تدافعی میانجامد که آن هم به اهانت و حالت تدافعی بیشتری منجر می شود، در نهایت یکی از طرفین ساز مخالف می زند. اینها ، قاصدان رسیدن مهاجم چهارم اند.
شوهری را در نظر آورید که از سرکار به خانه باز می گردد، با انبوهی از ایراد گیری های همسرش رو به رو میشود، و پشت روزنامه مخفی میشود. هر چقدر کمتر پاسخ دهد، همسرش بیشتر داد و فریاد می کند. سر انجام اتاق را ترک میکند به جای آنکه با همسرش مقابله کند، درگیر نمی شود و عقب نشینی می کند. با رویگردانی، او از جنگیدن اجتناب می کند. اما او از زندگی زناشویی هم اجتناب می کند. او دیواری از سنگ می سازد. اگر چه زن وشوهر هر دو ممکن است سازنده دیوار سنگی باشند، این رفتار به دلایلی که بعداً خوهیم دید، در مردان بیشتر است. در مدت مکالمه معمولی میان دو نفر، شنونده برای آنکه نشان دهد توجه دارد، همه نوع علایم را به گوینده می دهد. ممکن است که از ارتباط چشمی، تکان دادن سر، گفتن واژه هایی مثل آهان یا هان استفاده کند. اما یک دیوار ساز چنین علایمی به شما نمی دهد. او به این طرف وآن طرف یا به زمین نگاه می کند بدون آنکه کلمه ای به زبان بیاورد. او چنان رفتار می کند که گویی اهمیت نمی دهد که شما صحبت می کنید اگر بتوان گفت که به حرفهای شما گوش فرا میدهد.
کشیدن دیوار سنگی دیرتر از سه مهاجم دیگر وارد زندگی زناشویی می شود. به همین دلیل است که در میان تازه داماد ها از قبیل الیور کمتر رواج دارد تا زوجهایی که مدتها در نوسانات منفی قرار داشته اند. مدتی طول میکشد تا منفی نگری حاصل از سه مهاجم نخست به قدر کافی غلبه یابد و کشیدن دیوار سنگی به شکل قابل فهمی آشکار شود. وقتی ریتا و مک درباره رفتار یکدیگر در مهمانی بحث می کنند، مک همین موضع را می گیرد. ریتا مهمترین مشکل را افراط مک در مشروبخواری می داند. مک، واکنش ریتا را بزرگترین مشکل میداند.
ریتا با داد و فریاد کردن او را پیش دوستانش شرمنده می سازد. بحث آنان در میانه چنین است :
ریتا: حالا دیگه من شدم مشکل! از مشکلات شکایت داشتم اما حالا خودم به مشکل تبدیل شدم. همیشه همین طوره!
مک : آهان! من این کار را کردم! فهمیدم( مکث ). اما اوقات تلخی و رفتار بچگانه ا ت برای من ودوستانم شرم آور بود.
ریتا : اگر تو مشروب خوردنت را در مهمانی کنترل کنی…
مک : (به زمین نگاه میکند ، از ارتباط چشمی خودداری میکند ، هیچ چیز نمیگوید «کشیدن دیوار سنگی و در خود فرو رفتن »)
ریتا : چون فکر میکنم (خنده ) در بیشتر موارد واقعاً پا به پای هم پیش رفتیم و خیلی با هم توافق داریم ( خنده )
مک : (پاسخی نمیدهد )
ریتا : مک ؟ هی ؟
ادامه دارد…
آخرین نظرات کاربران