منوی برگه ها
منوی دسته ها

ارسال شده در تاریخ 12 نوامبر, 2014 | 0 دیدگاه

چگونه طلاق را پیش بینی کنیم؟-بخش پنجم

چگونه طلاق را پیش بینی کنیم؟-بخش پنجم

نشانه چهام : زبان بدن

حتی اگر گفت وگو های مک وهمسرش ریتا را نشنیده بودیم، به آسانی میتوانستیم به توجه به نشانه های جسمانی مک، طلاق آنها را پیش بینی کنم .وقتی زوج ها ر برای ثبت تغییرات بدنی در ضمن یک بحث تنش زا زیر نظر قرار بدهیم، خواهیم دید که پریشانی و غمگینی چگونه به سراسر بدن حمله میبرد. یکی از مهمترین تظاهرات این واکنش های جسمانی، بالا رفتن ضربان قلب است – بیش از 100 ضربه در دقیقه – و حتی 165 ضربه ( در مقایسه با ضربان قلب معمولی که در یک مرد 30 ساله حدود 76 ضربه و در یک زن 30 ساله در حدود 82 ضربه است ). تغییرات هورمونی نیز روی می دهد، شامل ترشح آدرنالی که «پاسخ جنگ یا گریز» را بر میانگیزد. فشار خون هم بالا میرود. این تغیرات به قدری قابل ملاحظه است که اگر همسری به طور مداوم در طول مشاجرات خانوادگی به آنها دچار شود، جدایی آن زوج به آسانی قابل پیش بینی است.
تکرار واکنشهای جسمانی به دو دلیل به طلاق می انجامد. نخست، این واکنشها نشان می دهد که دست کم یکی از طرفین هنگام برخورد با دیگری به طور جدی احساس پریشانی عاطفی می کند. دوم، واکنشهای جسمی به احساسات ـ افزایش ضربان قلب، عرق کرن و مانند آن ـ حل منطقی مشکل را غیر ممکن می سازد. وقتی بدن شما ضمن یک مشاجره، به این شدت واکنش نشان می دهد، در پاسخگویی به سیستم مقدماتی هشدار دهنده ای است که از نیاکان ما قبل تاریخ به ما ارث رسیده است. همۀ این واکنش های رنج آور از قبیل تپش قلب و عرق کردن، به این دلیل است که بدن شما موقعیتی را که در آن قرار دارید خطر ناک ارزیابی می کند.
اگر چه در دوره بارداری های آزمایشگاهی، پیوند اعضا و طراحی ژنتیک به سر می بریم، از دید گاه تکاملی زمان چندانی از دوره غار نشینی نگذشته است بنابر این بدن انسان از وا کنش به ترس رهایی نیافته است و به همان روش پاسخ می دهد، چه با یک ببر تیز دندان رو به رو شوید، چه با یک همسر اهانت جو که می خواهد بداند چرا هرگز یادتان نمی ماند که در دستشویی را ببندید. 2
وقتی تپش قلب و پاسخهای جسمانی دیگر به استرس در بحبوحه بحث با همسرتان روی می دهد، پیامد ها فاجعه بار است. توانایی شما در پردازش اطلاعات کاهش می یابد؟ شما با پاسخ های انعکاسی تر و نا پخته تر بر جای می مانید، پاسخ هایی مثل جنگیدن ( ایرادگیری، اهانت کردن، یا حالت تدافعی ) یا فرار کردن ( دیوار کشیدن به دور خود )؛هر فرصتی برای حل مسئله از بین میرود، به احتمال زیاد بحث فقط موقعیت را بد تر میکند.

مردان و زنان واقعا متفاوت اند. 

در 85 در صد ازدواج ها، این مردها هستند که به دور خود دیواری از سکوت می کشند. دلیل آن، نقایصی در شوهران نیست. دلیل در وراثت تکامل یافته ماست. شواهد مردم شناسانه نشان می دهد که الگو های انسانهای نخستین که تکامل یافته و به صورت انسانی فعلی شکل گرفته، با نقشهای جنسیتی انعطاف پذیر مشخص می شده است که ضامن بقای ما در محیط بی رحم و خشن سود مند بودند. زنان به پرورش و تغذیه کودکان و مردان به یافتن شکار می پرداختند.
همان طور که هر مادری میتواند به شما بگوید، میزان شیری که تولید میشود بستگی به میزان آرامش دارد، که با آزاد سازی هورمون اکسی توسین در مغز ارتباط دارد. بنابر این، انتخاب طبیعی زنی را برمیگزیند که بتواند پس از احساس ترس خود را به سرعت آرام کند. توانایی او در خویشتن داری باعث تغذیه بهتر کودکان او و افزایش احتمال بقای آنان میشود. اما در انتخاب طبیعی مردان پاسخ متضاد برگزیده میشود. برای مردان که شکارچیان نخستین بودند، آمادگی و هوشیاری برای بقا ضروری است. بنابر این احتمال بقا و تو لید مثل مردهایی که آدرنالین در آنها به راحتی آزاد می شود و به سادگی آرام نمی شود، بیشتر است.
تا امروز، سیستم قلبی ـ عروقی مردان نسبت به زنان در مقابل استرس بیشتر واکنش نشان می دهد و پس از استرس، دیرتر به حالت عادی باز میگردند .برای مثال، بر اساس تحقیق روبرت لونسون و دانشجوی او لورن کارتر در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی، اگر مرد و زنی ناگهان صدای بسیار بلند و کوتاه مدتی را بشنوند، مثل ترکیدن لاستیک، به احتمال زیاد قلب مرد سریع تر از ضربان قلب زن خواهد شد و این شتاب، مدت بیشتری نیز ادامه خواهد یافت. همچنین فشار خون مرد بالاتر می رود و مدت بیشتری بالا می ماند. دولف زیلمان، دکتر روانشناس در دانشگاه الا باما، دریافت که وقتی با آزمودنیهای مرد عمداً بی ادبانه رفتار میشود سپس از آنها خواسته میشود تا 20 دقیقه آرام بمانند، فشار خون آنها بالا میرود و تا وقتی تلافی نکنند بالا می ماند. اما زنان وقتی با رفتار مشابهی رو به رو می شوند، در آن 20 دقیق میتوانند خود را آرام کنند ( جالب این که، اگر زن را وادار به انتقام گیری کنیم فشار خونش دوباره بالا میرود 9 مادامی که در گیری زناشویی که حالت آمادگی را تحریک میکند در مردان عوارض جسمانی بیشتری دارد، شگفت آور نیست که مردها بیش از زنان تمایل به اجتناب از این درگیری ها دارند.

 
این یک اصل زیستی است : کشمکشهای زناشویی، مردها را بیش از همسرشان از توان می اندازد. این تفاوت جنسیتی در چگونگی جنسیتی در چگونگی پاسخ فیولوژیکی بدن ما در در گرایشات فکری زنان ومردان در هنگام رویارویی با استرس زناشویی نیز اثر می گذارد در بخشی از آزمودنیها، از زوجها خواستیم فیلم مشاجره خود را تماشا کنند و گزارش کنند که وقتی گیرنده ها ی حسی ما نا آرامی آنها ثبت کردند چه افکاری داشتند. پاسخهای آنان نشان میداد که مردها غالباً افکار منفی و پریشان داشتند، در حالی که زنان غالبا افکار آرام کننده داشتند که به آرامش و آشتی جویی کمک می کند. مردها، عموماً به این فکر میکنند که چه قدر احساس برآشفتگی و نیز حق مداری میکنند ( تلافی می کنم، مجبور نیستم بپذیرم ) که به بی احترامی یا ستیزه جویی می انجامد یا خود را قربانی بیگناه خشم یا شکایت همسرشان میدانند ( چرا همیشه سرزنش میکند ؟) که به حالت دفاعی منجر میشود. 
روشن است که این قوانین درباره همه مردان و زنان صادق نیست. اما پس از 25 سال تحقیق، باید بگویم که اکثریت زوجها در واکنشهای جسمانی و روانی به استرس از این تفاوت های جنسیتی پیروی می کنند. به دلیل این ناهمگونی ها، بیشتر ازدواجها ( از جمله ازدواجهای سالم و خوشایند) الگوی مشابهی از تعارض را دنبال می کنند که در آن زن، از نظر جسمانی بهتر توان مقابله با استرس را دارد، موضوعات حساس را مطرح می سازد شوهر، که توانایی زن را در مقابله با آن ندارد، می کوشد از دیگری در موضوع دوری کند. او ممکن است حالت دفاعی بگیرد و دیواری به دور خود بکشد یا حتی ممکن است برای ساکت کردن زن، پرخاشگری یا اهانت کند.
فقط به این دلیل که ازدواج شما این الگو را دنبال می کند، نباید تصور کنید که طلاق در راه است. در واقع، نمونه هایی از هر مهاجم و حتی طغیان های گاه به گاه را در ازدواج های باثبات نیز خواهد یافت. اما وقتی این 4 مهاجم حضور دائمی داشته باشند، هر دو طرف به طور عادی و روزمره احساس نا آرامی می کنند و روابط با مشکل جدی رو به رو میشود. احساس مکرر نا آرامی تقریباً به طور ناگریز به فاصله گرفتن شما از همسرتان منجر میشود این امر به نوبه خود به احساس تنهایی شما می انجامد. در این حالت، زوجها اگر کمک نگیرند جدا خواهند شد یا به یک زندگی بی روح ادامه می دهند که هر یک جداگانه و به موازات هم در یک خانه زندگی میکنند. ممکن است برای رفع تکلیف به بازیهای کودکان خود توجه کنند مهمانی های شام ترتیب دهند یاتعطیلات خود را با خانواده بگذراند. اما هیچ وابستگی عاطفی به یک دیگر ندارند. آنها قطع امید کرده اند.

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

معادله امنیتی * Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.